در دهههای گذشته با دخالت سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل، گروههای تروریستی متعددی چون طالبان، القاعده، جبهه النصره، داعش و ... در برخی از کشورهای اسلامی شکل گرفت و پیوستن تعدادی از جوانان کماطلاع به این گروهها، همچنین حمایت مالی برخی از حکام مرتجع عرب، باعث رشد آنان شد. در این میان مانور تبلیغاتی دشمنان اسلام مانند آمریکا و اسرائیل درباره اعمال ضد اسلامی این گروها باعث مطرح شدن این گروهها در تمام دنیا گردید.
علیرغم درگیریهای خونینی که این گروهها ایجاد کردهاند، یک نکته مهم وجود دارد و در تمام این گروهها مشترک است و آن اینکه این گروهها خود را نماینده اسلام و پیرو سنت پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) معرفی میکنند[1] و کوچکترین اختلاف نظر فکری با خود را تکفیر کرده و صاحبان آن اندیشه را به قتل میرسانند. این گروهها همچنین نقش زیادی در ارائه یک تصویر خشن و غیرمنطقی از اسلام و شخص پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) دارند و اسلام را به صورت وارونه به جهانیان معرفی میکنند.
نوشتار حاضر میکوشد تا با مراجعه به منابع اسلامی به صورت مختصر به معرفی شخصیت و سیره پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در جنگها بپردازد و نمونههای عینی از رفتار حضرت با دشمنان خود را بیان کند.
اولین مطلبی که در شناخت یک شخصیت باید به آن توجه داشت، نحوه معرفی آن شخص توسط خودش است. یعنی ما نگاه کنیم و ببینیم که این شخص خود را چگونه معرفی کرده و در معرفی خود از چه مفاهیمی استفاده کرده است. پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) در معرفی خود میفرمایند: «من پیامبر رحمت هستم». رحمت در لغت عربی به معنای عطوفت، مهربانی، نرمخویی و احسان به دیگران است.همچنین درباره ویژگیهای اخلاقی حضرت آمده است که پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) «نرمخو، بزرگوار، گشادهرو، متبسم و نه خندان، بود و هرگز درشتخوی نبود».
مسلمانان هم پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) را نبی رحمت و پیشوای هدایت میدانستند. خداوند متعال نیز پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) را به عنوان شخصیتی معرفی میکند که رحمتی است برای جهانیان؛ قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ [انبیاء/107] ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم».
پس بدون شک پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) رحمتی برای جهانیان است و مظهر رحمت است؛ اما باید دید که این رحمت فقط مختص به زمان صلح و یا ضعف مسلمانان است و یا اینکه در زمان جنگ و قدرت مسلمانان هم وجود دارد.
عدم ورود به جنگ جز در موارد اضطراری
برخلاف آنچه که افراد کم اطلاع میپندارند و دشمنان اسلام به آن دامن
میزنند؛ جنگهای پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) با هدف دستاندازی به
اموال سرزمینهای دیگران رخ نداده است. مطابق گزارش تاریخنگاران
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در مدت حضور در مکه، حتی در اوج فشارها و
شکنجهها هرگز گروه نظامی تشکیل نداد و تنها هنگامیکه به مدینه هجرت کرد و
جهاد بر مسلمانان واجب شد، به نبرد با مشرکان پرداخت و در واقع حضرت تا
زمانی که جامعه اسلامی با تهدید و حمله نظامی مواجه نشده بود، به تشکیل
نیروی نظامی اقدامی نکرد.
عباس عقاد، نویسنده مصری، در این باره مینویسد:
«مسلمانان هیچگاه به زور متوسل نشدند، مگر در برابر زوری که منطق
نمیپذیرد. هر گاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان به جای بدی خوبی
میبینند، چنانکه مسلمانان در برخورد با دولت حبشه چنین کردند. در جزیره
العرب جنگی میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آنکه ماهیت دفاعی داشت
یا هدفی پیشگیرانه در بین بود. حق شمشیر برابر با حق زندگی است. هر جا
اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است، از باب اضطرار و برای حفظ حق
زندگی بوده است». به عبارت دیگر این جنگها، خود مهمترین دلیل بر
صلحطلبی و رحمت اسلام و به تبع آن شخصیت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)
است.
توصیههای پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به رزمندگان اسلام
یکی از راههای پیبردن به اهداف پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) توجه به
دستورات و سفارشهای ایشان در خصوص راه و روش جنگ است. هر انسان منصفی که
بدون غرضورزی به احادیث پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در این زمینه مراجعه
کند، متوجه میشود که حضرت هرگز قصد نداشت تا با به کارگیری زور و خشونت،
دیگران را مسلمان کند و تمام جنگهای ایشان با دشنمنان دین، از روی ناچاری و
اضطرار بوده است.
با این وجود رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) هر گاه خود، آماده جنگ
میشد و یا اینکه تصمیم میگرفت تا یک گروه نظامی را برای انجام ماموریتی
بفرستند دستورات ویژهای را به رزمندگان میداد مانند اینکه فرمود: «افراد
پیر و ناتوان، کودکان و زنان را نکشید، خیانت نکنید، اصلاحگر باشید و
نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
برخورد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با مشرکان قریش بعد از پیروزی بر آنان
مشرکان قریش سرسختترین دشمن اسلام در صدر اسلام بودند و در راه دشمنی با
اسلام از هیچ تلاشی فرو گذار نبودند؛ اما همین قریش وقتی با دیدن سپاهیان
اسلام -هرچند به صورت ظاهری- ایمان آورند و دست از مخاصمه برداشتند مورد
عطوفت و مهربانی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) قرار گرفتند.
در روز فتح مکه که لشکریان اسلام پیروزمندانه وارد مکه شدند «سعد بن عباده»
پرچمدار سپاه اسلام، وقتی از برابر ابوسفیان گذشت فریاد زد: «ای
ابوسفیان، «الیوم یوم الملحمه» امروز روز خون ریختن است و امروز حرمتها از
میان میرود و خدا قریش را خوار و زبون میسازد». وقتی پیامبر
(صلیاللهعلیهوآله) از این موضوع مطلع شد فرمود: «الیوم یوم المرحمه»
امروز روز رحمت و مهربانی است، و کسی را پیش سعد بن عباده فرستاد و او را
از فرماندهی عزل و پسرش قیس بن سعد را پرچمدار سپاه کرد.
در نتیجه: با توجه به این شواهد، درمییابیم که اصل اولی در اسلام صلح است و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) جز در موارد اضطراری با هیچ گروهی وارد جنگ نمینشد و حضرت در صورت بروز جنگ هم دستورات فراوانی برای جلوگیری از خونریزی صادر میکردند و کسانی را که ایمان میآوردند، حتی اگر در گذشته از بدترین دشمنان بودند را مورد لطف و محبت قرار میداد.